اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر

سرویس های استعلامی

خلافی

خلاصه مقاله

اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر

وجود تضاد در مفاد یک حکم، ناشی از استناد به استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد.
حکمی که با یک حکم دیگر درباره‌ی همان دعوا و طرفان آن که قبلاً توسط همان دادگاه صادر شده است متناقض باشد، بدون وجود هیچ دلیل قانونی، نمی‌تواند این ناسازگاری را ایجاد کند.

درخواست اعاده دادرسی، مجازات افراد را بررسی می‌کند و امکان ثابت کردن بی گناهی خود را فراهم می‌کند.
اسناد قابل اثبات نشان می‌دهند که حکم دادگاه واقعی است.

در صورت بروز مشکل در حکم قطعی، اعاده دادرسی می‌تواند انجام شود.
قوانین آیین دادرسی مدنی و کیفری روش‌هایی برای اعتراض به احکام دادگاه‌ها در نظر گرفته‌اند.

ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی، شرایط اعاده دادرسی را تشریح می‌کند و ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری، امکان اعاده دادرسی را بررسی می‌کند.
استفاده از درخواست اعاده دادرسی در دادگاه‌ها حائز اهمیت است و می‌تواند به صحت حکم قطعی کمک کند.

استفاده از این روش، به طرفیت‌های قانونی افراد کمک می‌کند و به دادگاه فرصتی می‌دهد تا در صورت تشکیل اشکال در حکم قطعی، آن را بررسی و اصلاح کند.

خلافی

هر زمانکه دعاوی در دادگاه به بررسی می‌رسند، همیشه امکان وقوع خطا و تضییع حقوق یکی از طرفین وجود دارد.
بنابراین، قوانین آیین دادرسی مدنی و آیین دادرسی کیفری روش‌هایی را برای اعتراض به احکام صادره از دادگاه‌ها در نظر گرفته‌اند.

یکی از روش‌های موجود، تقاضای اعاده دادرسی در مواضع حقوقی و کیفری است.
در شرایط بسیار استثنایی و با تقدیم یکی از دلایل مشروح در قانون، امکان این درخواست وجود دارد.
این امکان صرفاً دربارهٔ آراء صادره از دادگاه ابتدایی و در شرایط خاص، آراء صادره از دادگاه تجدیدنظر قابل اعمال است.
در صورتی که مشروطه‌های تقاضای اعاده دادرسی در دادگاه تجدیدنظر رعایت نشود، درخواست فرد قابل پذیرش نخواهد بود و حق وی خطر می‌افتد.

در این مقاله، نیاز داریم درباره طرح "اعاده دادرسی" صحبت کنیم.
اعاده دادرسی به حق طرفین در دادگاه تجدیدنظر اشاره دارد که در آن می‌توانند برای بررسی مجدد یک پرونده، درخواست دهند.
ما نیز قرار است در این مقاله به جوانب این مفهوم بپردازیم و نشان دهیم که چگونه این درخواست باید ارائه شود تا برای پذیرش مورد توجه قرار گیرد.

اعاده دادرسی چیست

با توجه به قوانین مربوط به روند قضایی در حوزه حقوق مدنی و کیفری، مشاهده می‌شود که علاوه بر امکان اعتراض شخص مستقیم و صراحتا، مراجعه به دادگاه تجدید نظر بعنوان یک روش استثنایی برای اعتراض به حکم دیگری و همچنین درخواست و تقاضای اعاده دادرسی نیز فراهم شده است که هدف آن مجدد بررسی حکم قبلی است تا رفع نقص و ناکاملی‌های احتمالی.

در مواردی که یک حکم قطعی توسط دادگاه در مرحله بدوی یا تجدید نظر صادر شده است، استفاده از درخواست و تقاضای اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر و بدوی، بسیار حائز اهمیت می‌باشد.
اینکار طبق ماده 426 قانون آیین دادرسی مدنی و ماده 474 و ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری انجام می‌گیرد.
درخواست اعاده دادرسی، یک ابزار قانونی است که به صورت الزامی برای طرفین در پرونده‌های قطعی مورد استفاده قرار می‌گیرد.
اینکه حکم قطعی توسط دادگاه در حال حاضر امتیاز صحت دارد، به معنایی است که می‌توان درخواست و تقاضای اعاده دادرسی را به دادگاه تجدید نظر و بدوی مطرح کرد تا بررسی دوباره‌ای بر روی پرونده انجام شود.
این اقدام به درخواست طرفین یا دادگاهی که مسئله را به دادگاه تجدید نظر ارجاع داده است، بستگی دارد.
استفاده از این روش، به طرفیت‌های قانونی افراد کمک می‌کند و به دادگاه فرصتی می‌دهد تا در صورت تشکیل اشکال در حکم قطعی، آن را بررسی و اصلاح کند تا عدالت به بهترین شکل ممکن اجرا گردد.

بنابراین، با درخواست اعاده دادرسی که توسط مدعی ارائه می‌شود، دادگاه اصلی و در صورت لزوم دادگاه صادر کننده رای قطعی و حتی در شرایط خاص، دیوان عالی کشور مجددا به همان دعوایی که قبلا مورد بررسی قرار گرفته و قطعنامه‌ای برای آن صادر شده بازبینی خواهند کرد.
اما مهم است بدانید که درخواست اعاده دادرسی تنها در شرایط خاصی قابل اعمال است و این شرایط در ادامه توضیح داده می‌شود.

جهات درخواست اعاده دادرسی

یکی از روش‌های اعتراض به رای دادگاه، تقاضای اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر و بدوی است.
این روش عموماً در مواردی استفاده می‌شود که آرای قطعی صادر شده و شرایط و جوانب قانونی و جرم‌شناسی را دارا باشند.
در این روش، جهت اعاده دادرسی در امور حقوقی و کیفری به دو صورت متفاوت بوده و در ادامه به توضیح هر یک از آن‌ها می‌پردازیم.

ماده ۴۲۶ قانون آیین دادرسی مدنی، شرایط و جنبه‌ها ازنوین دادرسی حقوقی را تشریح می‌کند و تنها در صورتی که این جنبه‌ها وجود داشته باشند، امکان درخواست و تقاضای انوین دادرسی در دادگاه تجدید نظر وجود دارد.
ماده ۴۲۶ این قانون، این جنبه‌ها را از قبیل ذکر شده در زیر تعریف می‌کند:

"در صورتی که موضوع حکم مربوط به ادعای خواهان نباشد، دادگاه تجدید نظر یا بدوی می‌تواند خارج از درخواست خواهان، با استناد به مطالب ذکر شده در خواست دادخواست، رأی صادر کند.
"

حکم قضاوتی به معنای این است که دادگاه می‌تواند رأیی صادر کند که به نفع خواهان و به ضرر خوانده باشد.
به عبارت دیگر، دادگاه ممکن است تصمیمی را بگیرد که بیش از آنچه خواسته‌ی خواهان بوده، به او اعطا کند.

«وجود تضاد در مفاد یک حکم که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد» به این معنی است که در مفاد حکم دادگاه، به علت استناد به اصول و مواد متضاد، تضاد به وجود آمده است.

«حکمی که با یک حکم دیگر درباره‌ی همان دعوا و طرفان آن که قبلاً توسط همان دادگاه صادر شده است متناقض باشد، بدون وجود هیچ دلیل قانونی، نمی‌تواند این ناسازگاری را ایجاد کند.
»

"طرف مقابل درخواست کننده اعاده دادرسی، از روش های حیله و تقلبی بهره برده است که در حکم دادگاه تأثیرگذار بوده است.
یعنی، صدور رای به ضرر خواهان یا خوانده، به دلیل به کار بردن تقلب و حیله و فریب دادن دادگاه، توسط طرف مقابل اتفاق افتاده است.
"

با توجه به اسناد قابل اثبات، استناد به آنها می‌تواند نشان دهنده واقعی بودن حکم دادگاه باشد.
به عبارت دیگر، اگر رای دادگاه براساس اسناد جعلی صادر شده باشد، می‌تواند به ضرر خواهان یا متهم بوده باشد.

بلافاصله پس از صدور قرار محکم، وقتی که اسناد و مدارکی از آن دست به دست می‌شود که مبینای حقانیت درخواست کننده برای نیاز به مجدداً دادگاهی شدن است و ثابت شود که این اسناد و مدارک طی فرآیند دادرسی مخفیانه بوده و قابل دسترسی برای متقاضی نبوده باشد.

ماده 474 قانون آیین دادرسی کیفری، بحث و بررسی قوانین و شرایط مربوط به اعاده دادرسی در مسائل کیفری را ارائه می‌دهد که تنها در صورت وجود این شرایط، درخواست و تقاضای اعاده دادرسی امکانپذیر است.
بر اساس این قانون، این شرایط عبارتند از:

«در صورتی که شخصی به جرم قتل شخصی محکوم شود اما بعداً متوجه شود که قربانی هنوز زنده است، امکان درخواست محاکمه مجدد توسط شخص محکوم شده وجود دارد.
»

'اگر جرمی به گونه‌ای باشد که تنها یک فرد قادر به ارتکاب آن باشد و به طور منطقی امکان اینکه فرد دیگری آن را ارتکاب نماید وجود نداشته باشد، در صورت محکومیت، فرد متهم می‌تواند درخواست اعاده دادرسی کند.
'

«با توجه به اینکه یک فرد به خاطر انتساب یک جرم محکوم شده است و در عین حال فرد دیگری نیز به خاطر همان جرم محکوم شده است، به طوری که تعارض بین دو حکم رخ داده است و بی گناهی یکی از این افراد تایید می شود، در صورتی که محکومیت یک فرد به وسیله یک حکم قطعی دادگاه با محکومیت نفر دیگر در تعارض باشد، می توان محکوم شده، با استناد به آراء متعارضه، درخواست اعاده دادرسی را مطرح کند.
»

اگر شخصی به اتهام واحد متهم شود، می‌تواند دریافت حکم‌های متفاوتی از دادگاه‌ها برای همان اتهام واحد با شرایط یکسان مشاهده کند.
این تناقض در آرا می‌تواند برای متهم به اعاده دادرسی منجر شود.

در صورتی که در دادگاه صالح متوجه شویم که حکمی بر اساس اسناد جعلی یا شهادت های غیر واقعی صادر شده است، در صورتی که متهم می تواند ثابت کند که محکومیت او بر پایه شهادت دروغ و اسناد جعلی اتفاق افتاده است، او می تواند درخواست اعاده دادرسی کند.

پس از صدور حکم قطعی، در صورت بروز وقوع یک حادثه جدید یا ارائه ادله جدید که موجب اثبات بی گناهی یا عدم تقصیر محکوم علیه شخص باشد، می توان با درخواست اعاده دادرسی تلاش کرد تا بی گناهی خود را ثابت نماید.

اگر شخصی درباره یک عمل که جرم نیست قطعاً محکوم شود یا مجازات او بیش از حداکثر مجازات قانونی باشد، او می تواند درخواست اعاده دادرسی کند.

ماده 477 قانون آیین دادرسی کیفری، شرایط اعاده دادرسی را تعیین می‌کند که در امور حقوقی و کیفری قابل اجرا است.
درخواست اعاده دادرسی در این حوزه‌ها موجب بررسی ماهوی توسط دیوان عالی کشور می‌شود.
بر اساس این ماده، اگر رای صادر شده از محاکم حقوقی و کیفری با شرع ناسازگار باشد، امکان اعاده دادرسی با استناد به این ماده و تأیید رئیس قوه قضاییه وجود دارد و پرونده برای بررسی ماهوی به دیوان عالی کشور ارسال خواهد شد.

تقاضای اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر

در بخش‌های قبلی، توضیح دادیم که اعاده دادرسی به چه معناست و چه جوانب حقوقی و کیفری در آن وجود دارد.
همچنین، اشاره کردیم که امکان اعاده دادرسی فقط به احکام قطعی در مهلت تعیین شده در قوانین حقوقی و کیفری وجود دارد.
پس از بحث درباره این مسائل، در این بخش، قصد داریم در مورد شرایطی که برای درخواست اعاده دادرسی در دادگاه تجدید نظر باید فراهم شود، براساس قوانین آیین دادرسی مدنی، صحبت کنیم.

سوالات پر تکرار

  1. با توجه به تعریف قانونی وضعیت حضانت فرزندان پس از فوت والدین، می‌توان نتیجه گرفت که مسئله حضانت فرزندان پس از فوت پدر و مادر بسیار حساس و مهم است.
    قوانین حقوق مدنی به صورت دقیق تعریفی از حضانت ندارند، اما با توجه به تبصره‌های مشروح در این قوانین وظایف نهاد حضانت و نگهداری از فرزندان را بر عهده والدین قرار می‌دهد.
    بنابراین، حضانت فرزندان پس از فوت والدین از جمله مسائل مهم و حقوقی است که در قوانین مدنی بندهایی مخصوص آن تعیین شده است.
    در صورت فوت یکی از والدین، حضانت فرزند به والدینی که هنوز زنده است منتقل می‌شود، مگر اینکه به دلایلی مانند ناصلاحی والد، دادگاه تصمیم به لغو حضانت کند.
    بنا بر این، از زنان بعد از درگذشت همسرانشان درخواست می‌شود تا با دقت به مواد قانون مدنی مراجعه کرده و حقوق خود و فرزندان خود را از جانب حضانت برای آن‌ها مطالعه و اعمال کنند.
    به عبارت دیگر، برای زنانی که بعد از درگذشت همسر خود با مسئله حضانت فرزندان روبرو شده‌اند، حقوق و تکالیف حضانت فرزندان پس از فوت والدین بر اساس قوانین مدنی تعیین می‌شود و از آن‌ها انتظار می‌رود در صورت نیاز به کمک حقوقی، دادگاه مربوطه را مراجعه کنند تا حقوق خود و فرزندانشان را محافظت کنند.
    بنابراین، به منظور حفظ حقوق خود و فرزندان پس از فوت والدین، توصیه می‌شود که زنان بعد از درگذشت همسرانشان از حقوقی که در قوانین مدنی مربوط به حضانت فرزندان پس از فوت پدر و مادر ذکر شده است، آگاهی کسب نموده و در صورت نیاز، با کمک مشاوران حقوقی گام‌های لازم را بردارند.
    بنابراین، مسئله حضانت فرزندان پس از فوت پدر و مادر یکی از مسائل مهم و حساس در قوانین مدنی است که نیازمند دقت و آگاهی از حقوق قانونی می‌باشد و در صورت لزوم باید از راهکارهای قانونی برای حفظ حقوق فرزندان و فراهم آوردن شرایط بهتر برای آن‌ها استفاده کرد.

نتیجه گیری

نتیجه قوی: این مقاله از وجود تضاد در مفاد حکم دادگاه که ناشی از استناد به اصول یا به مواد متضاد باشد، و پیامدهای آن در قضاوت دادگاهها، به طور جامع بحث می‌کند.
مواردی مانند حکم متناقض، محکومیت غیرمتعارض با قوانین، تغییر در رأی دادگاه و ارائه ادله جدید در اثبات بی‌گناهی یا عدم تقصیر محکوم علیه، درخواست اعاده دادرسی و استناد به اسناد قابل اثبات، شرایط اعاده دادرسی در حوزه‌های قضایی، استفاده از درخواست و تقاضای اعاده دادرسی در مراحل تجدید نظر و بدوی، و امکان ارجاع پرونده به دیوان عالی کشور برای بررسی ماهوی، در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است.

با درخواست و تقاضای اعاده دادرسی، امکان بررسی دوباره‌ای بر روی پرونده برای اصلاح حکم قطعی فراهم می‌شود.
این اقدام همچنین به قوانین مربوطه اجازه می‌دهد تا با تشکیل اشکال در حکم قطعی، مسئله را بررسی و اصلاح کند تا عدالت اجرا گردد.

این مقاله تأکید می‌کند که استفاده از این روش به طرفیت‌های قانونی افراد کمک کرده و دسترسی به عدالت را تسهیل می‌کند.