خلاصه مقاله
تعریف عقد لازم به مفهومی اشاره دارد که در آن هیچ یک از طرفین معامله، حق فسخ آن را ندارند.
عقد بیع و یا عقد اجاره از جمله عقود لازم هستند که قابلیت فسخ آنها وجود ندارد.
در این توافقنامه، هیچ یک از طرفین قرارداد، مجوز لغو توافق را ندارد.
علت این امر، حفظ حقوق هر دو طرف است.
البته در پایان ماده 185 قانون مدنی، از اصطلاحات واضحی استفاده شده است که طرفین تنها در شرایط خاص می توانند حتی توافق ضروری خود را هم قطع کنند و آن را لغو کنند.
این شرایط شامل دو گزینه زیر میشود: در حقوق، ارزش یک عقد یا قرارداد مشخص میشود وقتی هر دو طرف پایبند به تعهدات قراردادی خود باشند و از اراده خود عقد را حفظ کنند.
زمانی که چند نفر عقدی را منعقد میکنند، هدفشان این است که طرف مقابل تعهدات خود را رعایت کند.
بنابراین، عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را نداشته باشد، مگر در موارد خاصی.
حدود الزام یعنی در صورت عقد لازم، هیچ یک از طرفین قرارداد اجازه فسخ آن را ندارند.
اما در صورت عقد جایز، طرفین هر زمانکه قصد دارند، می توانند قرارداد را فسخ کنند.
بنابراین، تفاوت عقد لازم و جایز این است که طرفین در قرارداد حقوق خود را می دانند.
به عبارتی دیگر، اگر قرارداد لازم باشد، طرفین قابلیت فسخ را ندارند مگر در موارد خاص و مشخصی.
اما اگر قرارداد جایز باشد، قابلیت فسخ وجود دارد.
حفظ مرزهای تعهد در قوانین قرارداد، از مسائل حیاتی است که باید به آن پرداخت.
براساس این امر، قراردادها به دو دسته تقسیم میشوند، "عقود لازم" و "عقود جایز" که هر کدام ویژگیها و اجازه فسخ یا لغو قرارداد را برای طرفین فراهم میکنند.
فسخ قرارداد با اراده یک طرف قابل انجام است و نباید با رد قرارداد توسط طرفین، که به واسطه ارادهشان انجام میگیرد، اشتباه گرفته شود.
اهمیت قرارداد: اگر طرفین قرارداد ندانند که آیا قرارداد بایستی باشد یا مجاز است، در این صورت، اولویت به لزوم بودن قرارداد داده میشود.
همانطور که گفته شد، قانون مدنی از قراردادهای مجاز صریحاً تعریف کرده است، بنابراین اگر قرارداد مورد عقد در تعریف هیچ یک از قراردادهای مجاز قرار نگیرد و طرفین قرارداد نتوانند تشخیص دهند که قرارداد لازم است یا مجاز، اولویت به لزوم بودن قرارداد داده میشود.
واقعیت این است که عقود به دلیل وجود محدودیتها و قوانین سخت نباشند، معتبر هستند.
در عقود لازم برای حفظ قرارداد و جلوگیری از برهمزدن آن، مقررات سخت و شروط بسیاری وجود دارد.
اما در عقودی که از نوع قابل حل هستند، این محدودیتها وجود ندارد و در صورتی که یکی از طرفین نیت برقراری قرارداد را نداشته باشد، میتواند قرارداد را لغو کند.
البته در شرایط خاص میتوان عقدی قابل حل را به گونهای انعقاد داد که فسخ آن به راحتی امکانپذیر نباشد، به عنوان مثال اگر این عقود به عنوان ملاحظاتی مهم در یک عقد لازم منعقد شوند، مفاد آن عقد لازم بر روی آنها اعمال میشود.
تأثیر فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین: تفاوت اصلی بین عقد لازم و عقد جایز این است که در صورت فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین در عقد جایز، قرارداد بین آنها به طور قهری منحل میشود.
به همین دلیل، انتقال اسناد پس از فوت متقاضی امکانپذیر نیست.
اما در صورت عقد لازم، با فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین، قرارداد لغو نمیشود.
در قرارداد اجاره، فوت مستاجر باعث لغو قرارداد اجاره نمیشود و قرارداد تا پایان مدت قرارداد معتبر باقی میماند.
حفظ مرزهای تعهد در قوانین قرارداد، از مسائل حیاتی است که باید به آن پرداخت.
براساس این امر، قراردادها به دو دسته تقسیم میشوند، "عقود لازم" و "عقود جایز" که هر کدام ویژگیها و اجازه فسخ یا لغو قرارداد را برای طرفین فراهم میکنند.
فسخ قرارداد با اراده یک طرف قابل انجام است و نباید با رد قرارداد توسط طرفین، که به واسطه ارادهشان انجام میگیرد، اشتباه گرفته شود.
وقتی افرادی تصمیم به بستن یک قرارداد میگیرند، بسیاری از آنها نمیدانند آیا قرار است بعداً از آن منصرف شوند یا نه؟ بنابراین، قبل از امضای هر قرارداد، نیاز است که بفهمند آیا اجرای آن قرارداد الزامی است یا خیر.
زیرا داشتن توانایی لغو یا فسخ قرارداد ممکن است به تبعاتی برای طرفین قرارداد منجر شود.
بنابراین، مهم است که طرفین قبل از ثبت قرارداد به این موضوع توجه کنند که قراردادها به کدام دسته از قراردادها تعلق میگیرند.
با توجه به اهمیت حفظ قراردادها، در این مقاله، قصد داریم به بررسی نکاتی مربوط به پایبندی قراردادها بپردازیم.
ابتدا، تعریف و اهمیت عقد لازم و عقد جایز را بررسی خواهیم کرد.
سپس به بررسی تفاوتهای این دو مورد میپردازیم.
در صورتی که سوالی در مورد تفاوت عقد لازم و عقد جایز داشتید، با ما همراه باشید تا به آن پاسخ دهیم.
تعریف عقد لازم چیست ؟
در حقوق، ارزش یک عقد یا قرارداد مشخص میشود وقتی هر دو طرف پایبند به تعهدات قراردادی خود باشند و از اراده خود عقد را حفظ کنند.
زمانی که چند نفر عقدی را منعقد میکنند، هدفشان این است که طرف مقابل تعهدات خود را رعایت کند.
بنابراین، عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را نداشته باشد، مگر در موارد خاصی.
تعریف عقد لازم به مفهومی اشاره دارد که در آن هیچ یک از طرفین معامله، حق فسخ آن را ندارند.
به عنوان مثال، عقد بیع و یا عقد اجاره از جمله عقود لازم هستند که قابلیت فسخ آنها وجود ندارد.
در این توافقنامه، هیچ یک از طرفین قرارداد، مجوز لغو توافق را ندارد.
علت این امر، حفظ حقوق هر دو طرف است.
البته در پایان ماده 185 قانون مدنی، از اصطلاحات واضحی استفاده شده است که طرفین تنها در شرایط خاص می توانند حتی توافق ضروری خود را هم قطع کنند و آن را لغو کنند.
این شرایط شامل دو گزینه زیر میشود:
فسخ قرارداد براساس خیار: خیار به معنای اعطا کردن صلاحیت به یکی از طرفین قرارداد برای فسخ آن استفاده میشود.
خیارها انواع مختلفی از جمله خیار حیوانی، خیار مجلسی و غیره دارند.
استفاده از خیار در یک قرارداد می تواند توسط عقد بیع انجام شود که در ماده 457 قانون مدنی صراحتاً آمده است: "هر بیع باید شامل خیارهایی از جمله خیار بیع باشد، مگر اینکه خلاف آنثابت شده باشد.
".
در صورتی که دو طرف قرارداد، در توافقی همدلانه، تصمیم بگیرند عقد را لغو کنند و هر دو طرف با این تصمیم موافقت کنند، این عمل را اقاله قرارداد مینامیم.
طبق ماده 283 قانون مدنی: "پس از معامله، طرفین میتوانند با توافق، آن را اقاله و لغو کنند.
"
در علوم حقوق، هنگام قرار دادن پایانی به توافقی که بین دو طرف برقرار شده است از اصطلاحات مختلفی استفاده می شود؛ به این فرایند "اقاله" یا "فسخ" نیز می گویند.
ترجمانی برگرفته از تکنیک ها و اصول حقوقی که اجازه می دهد از عقدهای بسته شده توسط دو طرف، با اتفاق نظر و بدون دخالت دیگران، پایانی بگیرد.
اگرچه، اقاله به شرطی موثر است که به حقوق سایر افراد یا منافع عمومی آسیب نزند.
به عنوان مثال، نمی توانند عقد ازدواج بدون رعایت مراسم قانونی لغو شود، زیرا این موضوع به نظم اجتماعی ضربه می زند.
تعریف عقد جایز چیست ؟
با توجه به ماده 186 قانون مدنی، "عقد جایز" به معنای این است که هر دو طرف می توانند به هر زمانی که بخواهند، بدون نیاز به دلیل خاصی، قرارداد را لغو کنند.
برای فسخ عقد جایز، هیچ الزامات خاصی وجود ندارد و هر طرف می تواند به صورت اختیاری عقد را لغو کند.
به عنوان مثال، قرارداد وکالت یک نوع عقد جایز است که وکیل و موکل می توانند بدون توجیه خاصی، هر زمانی که بخواهند ، قرارداد را فسخ کنند.
قوانینی در قانون مدنی وجود دارند که عقدهای جایز را مشخص می کند که شامل عقد عاریه، عقد ودیعه، عقد وکالت ، عقد مضاربه ، عقد شرکت و عقد جعاله می شود.
واقعیت این است که عقود به دلیل وجود محدودیتها و قوانین سخت نباشند، معتبر هستند.
در عقود لازم برای حفظ قرارداد و جلوگیری از برهمزدن آن، مقررات سخت و شروط بسیاری وجود دارد.
اما در عقودی که از نوع قابل حل هستند، این محدودیتها وجود ندارد و در صورتی که یکی از طرفین نیت برقراری قرارداد را نداشته باشد، میتواند قرارداد را لغو کند.
البته در شرایط خاص میتوان عقدی قابل حل را به گونهای انعقاد داد که فسخ آن به راحتی امکانپذیر نباشد، به عنوان مثال اگر این عقود به عنوان ملاحظاتی مهم در یک عقد لازم منعقد شوند، مفاد آن عقد لازم بر روی آنها اعمال میشود.
تفاوت عقد لازم و جایز
براساس تعاریف و شرح مربوط به عقد لازم و جایز در بخشهای قبل، میتوانیم به این نتیجه برسیم که این دو عقد تفاوتهایی با یکدیگر دارند و این تفاوتها تأثیراتی روی طرفین دارند.
به همین دلیل، در این بخش به توضیحات مربوط به تفاوت عقد لازم و جایز میپردازیم که شامل موارد زیر میشود.
حدود الزام یعنی در صورت عقد لازم، هیچ یک از طرفین قرارداد اجازه فسخ آن را ندارند.
اما در صورت عقد جایز، طرفین هر زمانکه قصد دارند، می توانند قرارداد را فسخ کنند.
بنابراین، تفاوت عقد لازم و جایز این است که طرفین در قرارداد حقوق خود را می دانند.
به عبارتی دیگر، اگر قرارداد لازم باشد، طرفین قابلیت فسخ را ندارند مگر در موارد خاص و مشخصی.
اما اگر قرارداد جایز باشد، قابلیت فسخ وجود دارد.
تأثیر فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین: تفاوت اصلی بین عقد لازم و عقد جایز این است که در صورت فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین در عقد جایز، قرارداد بین آنها به طور قهری منحل میشود.
به همین دلیل، انتقال اسناد پس از فوت متقاضی امکانپذیر نیست.
اما در صورت عقد لازم، با فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین، قرارداد لغو نمیشود.
به عنوان مثال، در قرارداد اجاره، فوت مستاجر باعث لغو قرارداد اجاره نمیشود و قرارداد تا پایان مدت قرارداد معتبر باقی میماند.
اهمیت قرارداد: اگر طرفین قرارداد ندانند که آیا قرارداد بایستی باشد یا مجاز است، در این صورت، اولویت به لزوم بودن قرارداد داده میشود.
همانطور که گفته شد، قانون مدنی از قراردادهای مجاز صریحاً تعریف کرده است، بنابراین اگر قرارداد مورد عقد در تعریف هیچ یک از قراردادهای مجاز قرار نگیرد و طرفین قرارداد نتوانند تشخیص دهند که قرارداد لازم است یا مجاز، اولویت به لزوم بودن قرارداد داده میشود.
سوالات پر تکرار
- حکم متفرع از دعوا در صورتی که حکم اصلی تجدیدنظر پذیرفته شود، بایستی قابل تجدیدنظر باشد.
در حقوق، میتوان به دو صورت قضیه را به پایان رساند، یعنی تصمیم به رد دعوا یا عدم استماع دعوا میشود.
قرارهایی که صادر شدهاند، قابل تجدیدنظر هستند، البته به شرطی که حکم مربوط به اصل دعوا نیز بتواند درخواست تجدیدنظر را داشته باشد.
احکام مستند به اقرار در دادگاه یا مستند به رأی یک یا چند نفر کارشناس، که طرفین کتباً رأی آنان را قاطع دعوا قرار داده باشند، قابل درخواست تجدیدنظر نیست، مگر درخصوص صلاحیت دادگاه یا قاضی صادرکننده رأی.
به فردی که درخواست تجدید نظر از رای صادر شده را دارد، اجازه داده میشود تقاضای واخواهی کند.
تقاضای واخواهی مخصوصاً برای احکام غیابی قابل ارائه است.
همچنین، او میتواند درخواست تجدیدنظر را نیز بنماید، در صورتی که حکم مورد نظر غیابی نباشد.
تجدیدنظر، یکی از روشهای اعتراض به رای دادگاه است و به این صورت انجام میگیرد که فرد متقاضی باید دادخواست خود را در مهلت تعیین شده به دفتر دادگاهی که رای را صادر کرده است یا دفتر شعبه اول دادگاه تجدیدنظر یا دفتر بازداشتگاه ارائه نماید.
در این روند، رعایت مهلت قانونی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
بعضی از احکام قابل تجدیدنظرخواهی هستند، در حالی که برخی دیگر احکام قابل تجدیدنظرخواهی نیستند.
نتیجه گیری
تلخیص مقاله:مقاله حاضر درباره تعریف عقد لازم میباشد.
عقد لازم عبارت است از یک معامله که هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را ندارند، مانند قرارداد بیع و اجاره.
در این توافقنامه، هیچ یک از طرفین قرارداد، مجوز لغو توافق را ندارند.
این برای حفظ حقوق هر دو طرف میباشد.
البته در شرایط خاص میتوانند حتی توافق ضروری خود را هم قطع کنند و آن را لغو کنند.
این شرایط شامل دو گزینه زیر میشود: در حقوق، ارزش یک عقد یا قرارداد مشخص میشود وقتی هر دو طرف پایبند به تعهدات قراردادی خود باشند و از اراده خود عقد را حفظ کنند.
زمانی که چند نفر عقدی را منعقد میکنند، هدفشان این است که طرف مقابل تعهدات خود را رعایت کند.
بنابراین، عقد لازم آن است که هیچ یک از طرفین حق فسخ آن را نداشته باشد، مگر در موارد خاصی.
حدود الزام یعنی در صورت عقد لازم، هیچ یک از طرفین قرارداد اجازه فسخ آن را ندارند.
اما در صورت عقد جایز، طرفین هر زمانکه قصد دارند، می توانند قرارداد را فسخ کنند.
بنابراین، تفاوت عقد لازم و جایز این است که طرفین در قرارداد حقوق خود را می دانند.
به عبارتی دیگر، اگر قرارداد لازم باشد، طرفین قابلیت فسخ را ندارند مگر در موارد خاص و مشخصی.
اما اگر قرارداد جایز باشد، قابلیت فسخ وجود دارد.
حفظ مرزهای تعهد در قوانین قرارداد، از مسائل حیاتی است که باید به آن پرداخت.
براساس این امر، قراردادها به دو دسته تقسیم میشوند، "عقود لازم" و "عقود جایز" که هر کدام ویژگیها و اجازه فسخ یا لغو قرارداد را برای طرفین فراهم میکنند.
فسخ قرارداد با اراده یک طرف قابل انجام است و نباید با رد قرارداد توسط طرفین، که به واسطه ارادهشان انجام میگیرد، اشتباه گرفته شود.
اهمیت قرارداد: اگر طرفین قرارداد ندانند که آیا قرارداد بایستی باشد یا مجاز است، در این صورت، اولویت به لزوم بودن قرارداد داده میشود.
همانطور که گفته شد، قانون مدنی از قراردادهای مجاز صریحاً تعریف کرده است، بنابراین اگر قرارداد مورد عقد در تعریف هیچ یک از قراردادهای مجاز قرار نگیرد و طرفین قرارداد نتوانند تشخیص دهند که قرارداد لازم است یا مجاز، اولویت به لزوم بودن قرارداد داده میشود.
واقعیت این است که عقود به دلیل وجود محدودیتها و قوانین سخت نباشند، معتبر هستند.
در عقود لازم برای حفظ قرارداد و جلوگیری از برهمزدن آن، مقررات سخت و شروط بسیاری وجود دارد.
اما در عقودی که از نوع قابل حل هستند، این محدودیتها وجود ندارد و در صورتی که یکی از طرفین نیت برقراری قرارداد را نداشته باشد، میتواند قرارداد را لغو کند.
البته در شرایط خاص میتوان عقدی قابل حل را به گونهای انعقاد داد که فسخ آن به راحتی امکانپذیر نباشد، به عنوان مثال اگر این عقود به عنوان ملاحظاتی مهم در یک عقد لازم منعقد شوند، مفاد آن عقد لازم بر روی آنها اعمال میشود.
تأثیر فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین: تفاوت اصلی بین عقد لازم و عقد جایز این است که در صورت فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین در عقد جایز، قرارداد بین آنها به طور قهری منحل میشود.
به همین دلیل، انتقال اسناد پس از فوت متقاضی امکانپذیر نیست.
اما در صورت عقد لازم، با فوت یا بیصورت شدن یکی از طرفین، قرارداد لغو نمیشود.
به عنوان مثال، در قرارداد اجاره، فوت مستاجر باعث لغو قرارداد اجاره نمیشود و قرارداد تا پایان مدت قرارداد معتبر باقی میماند.