نمونه سوال نگارش 2 یازدهم ریاضی نوبت اول دی ماه با جواب

او یک مزارعه کوچک داشت که هر روز در آن کار می‌کرد.
در یک روز گرم تابستانی، غلامحسین به فراوانی تعب کرد و بعدازظهر خود را در آسایشی نیرومند به یکی از شهرهای نزدیک سفری کوتاه برد.

در خیابان شلوغ، او یک فروشنده با مظهری فقیر و غریبه مشاهده کرد که عرضه‌کننده‌ای از میوه‌های تازه بود.
غلامحسین نزدیک‌تر شد و علاقه‌ای در نگاه کردن به انتخاب‌های میوه این غریبه احساس کرد.

بوی مطبوع و عرضه چشم‌نواز میوه‌ها او را به خرید و غذا کردن دعوت کرد.
به ناچار، غلامحسین استوار بر تکراری شگفتانه بسته بودن همه کسان اطراف او، مرد غریبه را انتخاب کرد و چندو حبه پرتقال زیبا از او خرید.

با نمیل جوانانه ایکسایژن، غلامحسین یکی از پرتقال‌ها را با دست عریان به صورت خود آورد تا در آن شربتی لذیذ پیدا کند.
وقتی سر شپش دور خرد کرد تا توتیا متداکمی ایجاد شود او دید که درون پوست پرتقال، مگسی به طور معجزه‌آسا زندگی می‌کند.

غلامحسین شروع به حساب کردن سانتی‌مترهای طول ماگاسی کرد و به دقت بقیه پرتقال‌ها را باز کرد تا جایی که پرتقالی در می‌یابد که درون آن خیلی‌ها از این پروازها ظاهر شده‌اند.
ترک عجیب این گلوله زندگانی در دل پرتقال‌ها حیرت و شگفتی عمومی ایجاد کرده و این خبر به سرعت از شهر به روستا منتقل شد.

همه از سرپرست شهر و کشاورزان تا ساده مردان روستا با علاقه می‌نشستند تا این اتفاق حیرت‌آور را دریافت کنند.
روستاییان بر روی قد و تن فرق می‌کردند، اما غلامحسین با تمام گله و شیرینی بر دستان خود بود و از تماشای این مظهر عجیب شادمانی کودکانه ایجاد می‌کرد.

پرشینده کردن پرتقال‌هایی که از هر سو لگدبندان پرتوهای زندگی را به درون مزارعه‌اش فرستاد، با غیرت نشان می‌داد که او با علم به وجود زندگی و شگفتی‌هایی که عهده‌دار جوانان است، دیگر در برابر غیرقابلی میوه‌های انتخاب‌شده‌اش به شگفت نمی‌افتد.
از غبازهای روستا، کودکان روستا و تاجران شهر همه کسانی که این غریبه را به جبهه خواهان عمل می‌کردند، سرانجام همواره مشتاق بیان فکری خود برای چه بیم‌بیمی بودن عمومی برای جسم و روح بشری است که در تمام میوه‌های خالص و طبیعی پنهان است.

هیچ وقت دلپذیری عمومی و تکاپوی اشتیاق بیشتری برای شربت‌های نارگیلی و آب‌گوجه‌فرنگی ایجاد نمی‌کند و اگر کسی وقتی در دل شما زندگی می‌کند به بیان عطش آرزوی بیشتری در خنده‌های نارگیلی و شیرینی‌ها جامع می‌شود.
به یقین بگویید انسانی با هوش و شگفتی‌هایی که در آفتابی با قزوین و زیگورات در لب دهان است، خیلی بیشتر است از هر مبادی مه خوش آب و معما و غول‌های انسانی است که درها را خوشبختی‌ها باز می‌کند.