خلاصه مقاله
سندروم استکهلم: وضعیتی روانی است که در شرایط گروگانگیری رخ میدهد.
در این حالت، قربانی احساس مثبتی نسبت به گروگانگیر میکند.
این احساس عجیب به نظر میرسد، اما قربانی در تلاش است که با آزاردهنده رابطه دوستانهای برقرار کند.
بهطور معمول، قربانی احساس منفی نسبت به هر فردی که سعی در نجاتش داشته باشد، پیدا میکند و ممکن است از همکاری با پلیس امتناع کند.
زمانی که قربانی با آزاردهنده همدردی و احساس مشترکی با او پیدا میکند، نشانه سوم به وجود میآید.
در این حالت، احساس ممکن است به دلیل ایجاد ارتباط انسانی و تمایل به فهم و شناخت آزاردهنده رخ دهد.
سندروم استکهلم یک واکنش روانی غیره عادی است که در آن فرد نسبت به شخصی که او را مورد آزار و اذیت قرار داده، احساس همزبانی کرده و در برخی مواقع به او وابسته میشود.
در بسیاری از موارد، پدیده سندروم استکهلم به موقعیتهای گروگانگیری و یا آدمربایی اشاره دارد.
اما علاوه بر پروندههای جنایی معروف، این سندروم ممکن است در افراد عادی ناشی از ضربههای روحی و روانی نیز مشاهده شود.
در اینجا به تاریخچه سندروم استکهلم، نشانهها و روشهای درمان افراد مبتلا به این سندروم میپردازیم.
تاریخچه سندروم استکهلم:سندروم استکهلم نام خود را از رویدادی که در سال ۱۹۷۳ در شهر استکهلم در سوئد رخ داد، گرفته است.
در این رویداد، دو فرد گروگانگیر آسایشگاه اشتباهی را به ۴ روز در بر گرفتند و در این مدت، یک نوع ارتباط عجیب و مزمن با گروگانگیرندگان برقرار شد.
این امر منجر به شناخته شدن فنومنولوژی سندروم استکهلم و تحقیقات بیشتر در این زمینه شد.
علائم سندروم استکهلم:علائم و نشانههای سندروم استکهلم شامل شرایط ذهنی، عاطفی و رفتاری میشود.
افراد مبتلا به این سندروم ممکن است شوک، ترس، اضطراب، بیحوصلگی و افزایش تمایل به همکاری با گروگانگیرندههایشان را تجربه کنند.
همچنین، این افراد ممکن است احساس شهودی و ناامیدی کنند و انتظار داشته باشند که با عملی درست به گروگانگیری خود کمک کنند.
در ویدیوی زیر به طور مختصر با مفهوم «سندروم استکهلم» آشنا خواهید شد:
توجه: در زیر شما مطالب مرتبط را میخوانید.
سندروم استکهلم چیست؟
سندروم استکهلم یک واکنش روانی و روحی است که در شرایطی رخ میدهد که افراد به عنوان گروگان گرفته شده یا آزار و اذیت شده، با گروگانگیر یا فردی که ایشان را آزار میدهد در ارتباط قرار میگیرند.
این ارتباط معمولاً به مرور زمان، از چند روز تا چند هفته، ماه یا حتی سالها رشد و توسعه پیدا میکند.
افراد مبتلا به این سندروم، با گروگانگیر یا فردی که ایشان را آزار و اذیت کرده، همدردی میکنند؛ علیرغم اینکه در چنین شرایطی انتظار میرود که احساس ترس، وحشت و نفرت داشته باشند.
با مرور زمان، برخی از افراد در برابر گروگانگیر خود احساسات مثبتی پیدا میکنند و حتی ممکن است با او همدردی کنند.
آنان بجای ترس و نفرت از گروگانگیر، در مقابل پلیس و مقامات احساسات منفی تجربه میکنند و حتی اگر تلاشی برای رهایی خود انجام شود، از فرار خودداری میکنند.
در واقع، وجود این سندروم در همه موارد گروگانگیری رخ نمیدهد.
هنوز دقیقاً معلوم نیست که چرا برخی افراد با این سندروم مواجه میشوند.
روانشناسان بسیاری معتقدند که سندروم استکهلم، برای افرادی که در موقعیتهای خطرناک قرار دارند، نوعی راه فرار است.
آنها میگویند این افراد تلاش میکنند تا خود را با شرایط سازگار کنند و از فشارهای عصبی وحشتناک درون آن شرایط، آزاد شوند.
تاریخچه سندروم استکهلم
پدیده سندروم استکهلم احتمالاً از دههها یا حتی قرنها پیش رخ میداده است؛ اما برای اولین بار در سال ۱۹۷۳ به نام استکهلم شناخته شد.
در آن زمان یک زندانی به نام یان اریک اولسن که به صورت مشروط آزاد شده بود، با حمله به بانک کردیتبانکن در استکهلم، ۴ نفر را به مدت ۶ روز به عنوان گروگان در دست داشت.
پس از ۶ روز وقتی گروگانها بالاخره آزاد شدند، به جای اینکه بر علیه گروگانگیر شهادت دهند، انجام این مورد را رد کردند و برای پرداخت هزینههای دادگاه، شروع به جمعآوری پول کردند.
پلیس استکهلم برای حل این مسأله، با خواستگار نیلز بیجیروت که یکی از روانشناسان مشهور سوئد بود، تماس گرفت.
در آن زمان، او این سندروم را با نام "سندروم نورمالم استرانگ" یا Norrmalmstorgssyndromet شناخت.
این سندروم در آینده در خارج از سوئد به عنوان "سندروم استکهلم" شناخته شد.
حتی السون در آن زمان، گروگانبرداران را مقصر دانست و اظهار داشت:
تقصیر گرفتاران بود.
آنها هرچیزی که به آنها گفته بودم، به عمل آوردند.
درغیر اینصورت، اکنون من در اینجا نبودم.
چرا هیچ یک از آنها به من حمله نکردند؟ آنها تدابیری اتخاذ کرده بودند تا کشتنشان برای من دشوار شود.
کاری کرده بودند که ما مجبور شویم شش روز را با یکدیگر در شرایط سختی زندگی کنیم.
جز اینکه با یکدیگر بیشتر آشنا شویم، چیز دیگری برای انجام نداشتیم.
پس از وقوع این حادثه، روانشناسان و متخصصین علوم اعصاب و روانشناسی به فردی که گروگانگیری کرده یا آنها را آزار میدهد، ارتباط احساسی یا روانی با هم ارتباط میدهند و این پدیده را سندروم استکهلم مینامند.
لازم به ذکر است که در محیط رسمی تشخیص و آمار بیماریهای روانی که توسط انجمن روانپزشکی آمریکا منتشر میشود، در رابطه با سندروم استکهلم، به عنوان یک بیماری طبقهبندی نشده است.
اینکه این سندروم به عنوان یک بیماری روانی شناخته شود، با این وجود در تشخیص و درمان اختلالات عصبی و روانی، بسیاری از متخصصین از این راهنما استفاده میکنند.
از اینرو، از دید پزشکان، سندروم استکهلم میتواند به عنوان یک بیماری مورد نظر قرار نگیرد.
علائم بیماری سندروم استکهلم
سندروم استکهلم یک وضعیت روانی است که به عادت در شرایط گروگانگیری رخ میدهد.
این وضعیت سه نشانه اصلی دارد:
- نشانه اول: زندگی زورگویانه باعث میشود قربانی احساس مثبتی نسبت به گروگانگیر کند.
این احساس شاید عجیب و غریب باشد، اما قربانی در آن شرایط سعی میکند ارتباطی دوستانه با آزاردهنده برقرار کند. - نشانه دوم: عموماً قربانی احساس منفی نسبت به هر کسی که سعی در نجات او داشته باشد میکند.
قربانی ممکن است شک داشته باشد که پلیس، مقامات یا افراد دیگر حاضر باشند او را فراری دهند.
حتی ممکن است قربانی تمایلی به همکاری با پلیس نداشته باشد و از هر نوع کمکی امتناع کند. - نشانه سوم: زمانی که قربانی با آزاردهنده همدردی کرده و احساس مشترکی با وی پیدا میکند، وقتی نشانه آخر رخ میدهد.
این احساس ممکن است به دلیل ایجاد ارتباط انسانی و تمایل به فهم و شناخت آزاردهنده اتفاق بیفتد.
علامتهایی وجود دارند که عمدتا زمانی ظاهر میشوند که فرد در مواجهه با خطر یا تهدید قراردارد و تحت فشار عصبی شدیدی قرار میگیرد.
این موارد بیشتر در شرایطی اتفاق میافتند که شخص در حال گروگانگیری قرار دارد یا توسط فردی مورد آزار و اذیت قرار میگیرد.
به عنوان مثال، بیشتر افرادی که دزدیده شده یا گروگان گرفته میشوند، احساس خطر و تهدید درونی دارند و نسبت به جنایتکاران انزجار میورزند.
همچنین، آنها واقعیت زندگی و مرگ خود را نیز در دست گروگانگیرنده خود میبینند.
اگر شخصی که گروگان را در اختیار دارد یا به طوری که بر او آسیب میرساند، به آنها به مقدار کمی مهربانی و حمایت نشان دهد، احتمالاً نظرشان دربارهٔ مجرم تغییر خواهد کرد و احساسات مثبتی نسبت به او پیدا خواهند کرد.
این احساسات با گذر زمان رشد میکنند، تا جایی که آنان دیدگاه متفاوتی دربارهٔ گروگانگیرشان خواهند داشت.
مثال هایی از بیماری سندروم استکهلم
بسیاری از گروگانگیریها به معروفترین موارد ابتلا به سندروم استهکلم تبدیل شدند که در ادامه به سه مورد از آنها اشاره میکنیم.
1.
داستان سندروم استکهلم پتی هرست
مثالی بسیار شناخته شده از سندروم استهکلم، پتی هرست است.
او نوه تاجر و ناشر روزنامه ویلیام هرست است.
در سال ۱۹۷۴، پتی هرست توسط ارتش آزادیبخش همزیست ربوده شد.
او در طول دوران اسارت خود، تصمیم گرفت که دیگر هیچ ارتباطی با خانوادهاش نداشته باشد و قطع ارتباطی را اعلام کند.
همچنین، او نام جدیدی برای خود انتخاب کرد و حتی با همراهان ارتش همزیست، به بانکها حمله میکرد.
نتیجه گیری
سندروم استکهلم یک وضعیت روانی است که به عادت در شرایط گروگانگیری رخ میدهد.
این وضعیت سه نشانه اصلی دارد:
- نشانه اول: زندگی زورگویانه باعث میشود قربانی احساس مثبتی نسبت به گروگانگیر کند.
این احساس شاید عجیب و غریب باشد، اما قربانی در آن شرایط سعی میکند ارتباطی دوستانه با آزاردهنده برقرار کند.
- نشانه دوم: عموماً قربانی احساس منفی نسبت به هر کسی که سعی در نجات او داشته باشد میکند.
قربانی ممکن است شک داشته باشد که پلیس، مقامات یا افراد دیگر حاضر باشند او را فراری دهند.
حتی ممکن است قربانی تمایلی به همکاری با پلیس نداشته باشد و از هر نوع کمکی امتناع کند. - نشانه سوم: زمانی که قربانی با آزاردهنده همدردی کرده و احساس مشترکی با وی پیدا میکند، وقتی نشانه آخر رخ میدهد.
این احساس ممکن است به دلیل ایجاد ارتباط انسانی و تمایل به فهم و شناخت آزاردهنده اتفاق بیفتد.