ارث فرزند خوانده

سرویس های استعلامی

خلافی

خلاصه مقاله

ارث فرزند خوانده

برای پاسخ به سؤالی که آیا فرزندان خوانده حقوق وراثت دارند یا خیر، باید به قانون مدنی کشورمان مراجعه کنیم.
ماده 861 این قانون مشخص می‌کند که موجبات ارث‌بردن افراد یکی نسبت و دیگری سبب است.

در قرآن نیز آمده است که فرزند خوانده به عنوان فرزند حقیقی سرپرست شمرده نمی‌شود و مسئله ارث و حقوق ارثی فرزند خوانده نیز در اسلام منتفی شده است.
برای تأمین هزینه‌ها و حمایت مالی از فرزند خوانده پس از فوت سرپرست، سرپرستان مکلف هستند با نظر سازمان، خود را به نفع کودک با بیمه عمر ارثیه بیمه کنند.

ارث فرزند خوانده در سندی رسمی مورد تأیید قرار نمی‌گیرد و به همین دلیل، سهم الارث برای فرزند خوانده به صفر می‌رسد.
در حقوق کشور ما، یک نهاد با عنوان سرپرستی برای حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست فعالیت می‌کند.

در صورت فوت سرپرست یا سرپرستان فرزند خوانده، فرزند خوانده حق استفاده از حقوق و وظایف سرپرست قبلی را خواهد داشت تا زمان تعیین سرپرست جدید.

خلافی

با هدف حمایت از کودکان و نوجوانان بدسرپرست یا بی‌سرپرست، در قانون کشور، نهادی به نام سرپرستی تشکیل شده است.
این نهاد، حقوق و مقررات مربوط به کودکان و نوجوانان بدسرپرست و بی‌سرپرست را تعیین کرده است.
در عرف، این نهاد به عنوان "فرزند خواندگی" معروف است.

یکی از مسئله‌هایی که برای قانون و سرپرستان این بچه‌ها نگران‌کننده است، مربوط به حمایت مالی پس از فوت آنهاست.
چون ارث‌برداری بیشترین شکل حمایت مالی در زمان پس از فوت فرد است، باید به این موضوع پرداخته شود که چگونه ارث فرزند خوانده از سرپرستان خود است و در صورتی که ارث‌برداری وجود نداشته باشد، چه راهکارهایی می‌توان برای حمایت مالی از فرزند خوانده در آینده پس از فوت سرپرست به‌کاربرد؟

در این مقاله به بررسی مسئله انتقال میراث به فرزندخوانده می‌پردازیم.
ابتدا سوالی مطرح می‌شود که آیا فرزندخوانده حقوق میراث را به ارث خواهد برد یا نه؟ سپس به بررسی سهمی که اطفال تحت سرپرستی در میراث دارند و نیز اصولی که در قرآن دربارهٔ ارث فرزندخوانده ذکر شده است، خواهیم پرداخت.
در پایان نیز روش تقسیم اموال و میراث این اطفال را تشریح خواهیم کرد.

آیا فرزند خوانده ارث می ‌برد

نهاد فرزند خواندگی به عنوان یکی از نهادهایی که در اکثر کشورهای جهان به راحتی پذیرفته شده است، به خانواده‌ها این امکان را می‌دهد که بتوانند فرزند داشته باشند.
در این نهاد، زوجین یا حتی افراد مجرد می‌توانند کودکانی که بی‌سرپرست هستند یا حتی سرپرست خاصی ندارند را به عنوان فرزندان خویش قبول کنند.
این نهاد با استفاده از تکنولوژی‌های مختلفی این امکان را به آنها می‌دهد تا قانونا و رسما به عنوان والدینی برای این کودکان تلقی شوند.

در کشور ما، یک نهاد با عنوان سرپرستی برای حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست وجود دارد.
این نهاد مأموریت دارد که به کودکان و نوجوانانی که سرپرست خانواده را از دست داده‌اند یا سرپرست آنها صلاحیت لازم را ندارد، کمک کند.
قوانین حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست که در سال ۱۳۹۲/۰۶/۳۱ تصویب شده است، شرایط و احکام مربوط به فرزند خواندگی، شرایط زوجین و شرایط داوطلبان سرپرستی را مشخص کرده است.

یکی از موضوعات مهمی که درباره خوانش وراثت فرزندان بدون سرپرست و خلاف سرپرستی وجود دارد، بحث درباره ارث و حقوق وراثت فرزندان خوانده از سوی پدر یا مادر یا افرادی است که این کودکان را به عنوان سرپرستانشان قبول کرده‌اند.
در نتیجه، در این قسمت قصد داریم به سوال آیا فرزندان خوانده حقوق وراثت دارند یا خیر؟ پاسخ دهیم و در قسمت بعد به صحبت درباره میزان حصص وراثت فرزندانی که به عنوان سرپرست قبول شده‌اند، بپردازیم.

برای پاسخ به این سؤال، باید به قانون مدنی که منبع احکام و قواعد مربوط به ارث و وصیت در کشورمان است، مراجعه کنیم.
ماده 861 این قانون مشخص می‌کند که «موجبات ارث‌بردن افراد یکی نسبت و دیگری سبب است».

منظور از نسب، یک ارتباط خونی است که بین دو شخص وجود دارد.
در این ارتباط، یکی از آن‌ها توسط دیگری به دنیا آمده است و رابطه‌ای بین فرزند و پدر و مادر شکل می‌گیرد.
همچنین، اگر هر دو فرد از یک شخص ثالث به دنیا آمده باشند، رابطه‌ای بین خواهران و برادران شکل می‌گیرد.

توجه: در حقوق امروزی کشور ما و قانون مدنی، سبب نیز هر چند در فقه، دارای نوع‌های مختلفی است.
اما تنها یک نوع آن، یعنی درباره ارث و ازدواج بین زن و شوهر، در نظام حقوقی رسمی قابل قبول است.
ارث بردن از دیگر اقارب مربوط به عروس و داماد و برعکس نیز امکان‌پذیر نمی‌باشد.

میزان سهم الارث فرزند خوانده

در بخش قبل، به پرسشی درباره اینکه آیا فرزند خوانده از سرپرستان خود ارث می‌برد یا خیر پاسخ دادیم.
توضیح دادیم که رابطه فرزند خواندگی که ناشی از سرپرستی کودکان و نوجوانان بی سرپرست یا بدسرپرست است، در حقوق کشور ما جزء موجبات ارث نمی‌باشد.
به همین دلیل، ترکیب ارث فرزند خوانده از والدین خود منفی است.
از این رو، میزان سهم الارث برای یک فرزند خوانده که تحت سرپرستی قرار می‌گیرد، صفر است.
با این حال، راه حل‌هایی وجود دارد که می‌توان با استفاده از آن‌ها، اموال سرپرستان را به فرزند خوانده منتقل کرد.
اگرچه از نظر حقوقی، این انتقال ارث نامیده نمی‌شود، اما با استفاده از این راه حل‌ها، می‌توان بهبودی در میزان سهم الارث فرزند خوانده به وجود آورد.
در ادامه، به شرح این راه حل‌ها پرداخته خواهد شد.

اینجاست که افرادی که پس از صدور حکم سرپرستی، تصمیم می‌گیرند یک فرزند یا نوجوان را به سرپرستی خود قبول کنند، به منظور حمایت از فرزند خوانده، می‌توانند از طریق وصیت به نفع او اقدام کنند و تا یک سوم اموال خود را در زمان فوت به طفل انتقال دهند.
مبلغ وصیت شده از ترکه کسر شده و از میزان سهم الارث سایر وراث خواهد کاست.

سرپرستان می‌توانند اموال خود را تا زمانی که زنده هستند به فرزند خوانده‌شان انتقال دهند و در صورت نگرانی از استفاده نادرست از املاک یا دیگر اموال، این اموال را با مراعات صلح عمری به وی واگذار کنند.
در این حالت، مالکیت قطعی اموال به فرزند خوانده منتقل می‌شود و حقوق مالکیت غیر مادی را برای خود حفظ می‌کنند.
به عبارتی، تا سرپرست زنده است، او حق استفاده از این اموال را دارد و فرزند خوانده نمی‌تواند او را از این استفاده بازدارد یا آن را از وی سلب کند.

مطابق ماده 19 قانون حمایت از کودکان و نوجوانان بی سرپرست و بدسرپرست، در صورت فوت سرپرست یا سرپرستان فرزند خوانده، فرزند خوانده حق استفاده از حقوق، وظایف و مستمری سرپرست قبلی را خواهد داشت تا زمان تعیین سرپرست جدید.
علماً، انتقال حقوق بازنشستگی به فرزند در نظر حقوقی به عنوان ارث محسوب نمی‌شود، اما طبق آیین‌های معمول، سهم فرزند خوانده در اموالی که بعد از فوت سرپرست به او منتقل می‌شود، تأثیرگذار است.

مطابق ماده 15 قانون مزبور، به منظور حمایت مالی از فرزند خوانده و تأمین هزینه‌های او پس از فوت سرپرست، سرپرست منحصر یا سرپرستان مکلف هستند با نظر سازمان، خود را به نفع کودک یا نوجوان تحت سرپرستی، با بیمه عمر ارثیه، یعنی یک شرکت بیمه، بیمه کنند.
در این صورت پس از فوت سرپرست، وجه بیمه عمر به عنوان ارث فرزند خوانده به طفل پرداخت می‌شود و تأثیری در میزان سهم الارث او خواهد داشت.

ارث فرزند خوانده در قرآن

دلیل عدم تشخیص رسمی ارث فرزند خوانده در حقوق کشور ما و به این تبعیت، عدم تعیین سهم الارث برای کودکی که به عنوان سرپرست قبول می‌شود، در ماهیتی است که از فقه اسلامی برخاسته است.
این موضوع مستمد از این حقیقت است که منبع اصلی قوانین در کشور ما، شریعت اسلامی است.
در نتیجه، ارث فرزند خوانده در سندی رسمی مورد تأیید قرار نمی‌گیرد و به همین دلیل، سهم الارث برای فرزند خوانده به صفر می‌رسد.

"ارث فرزند خوانده در قرآن" به عنوان منبع اصلی فقه اسلامی، به صورت صریح مطرح نشده است.
با این حال، در آیات ۴ و ۵ سورة احزاب، خداوند درباره حق فرزند خوانده و نسبت او به سرپرستش بیان داشته است: "خداوند نهراسیده، بزرگانی را بخاطر دار نه بخاطر اینکه آن روز رنج و دردی نخواهد داد.
.
.
همچنین، خداوند شما را نسبت به ادعیا و کودکانتان، برابر و خواهان عدالت قرار داده است.
.
.
پس از پدرانشان برای رشد و تربیت دینی کودکانتان سرپرستي کنند.
"

به این معنی است: "خداوند، هیچ کسی را دو دل نیافریده است؛ .
.
.
و همچنین او فرزند خوانده‌های شما را به عنوان فرزند واقعی شما تشخیص نمی‌دهد؛ این شما هستید که این سخنان را بدنبال استدلال بی‌پایه‌ای اظهار می‌کنید؛ به جای آن، آنها را به نام پدرانشان بخوانید که در نظر خدا عادلانه‌تر است؛ و اگر پدرانشان را نشناسید، آنها برادران دینی و موالی شما هستند .
.
.
"

بنابراین، در قرآن آمده است که فرزند خوانده به عنوان فرزند حقیقی سرپرست شمرده نمی‌شود؛ بنابراین، مسئله ارث و تعیین حقوق ارثی فرزند خوانده نیز در اسلام منتفی شده است.
قرآن فقط به فرزندانی اشاره می‌کند که به خوانده‌شوند و ارتباطی دیگری با پدران حقیقی خود ندارند، و این تنها در صورت ازدواج صحیح یا رابطه اشتباه ناشی از شبهه صحیح است.

تقسیم ارث فرزند خوانده چگونه است

موضوعاتی که جزئیات بیشتری درباره آن‌ها باید مورد بررسی قرار گیرد عبارتند از: ارث فرزند خوانده، سهم الارث او از اموال سرپرستان و صحت ادعاهای مربوط به برداشت از اموال فرزند خوانده توسط سرپرست.
در اینجا، سوالی که مطرح می‌شود این است که چگونه تقسیم ارث فرزند خوانده انجام می‌شود؟ با توجه به این نکته می‌توان در این قسمت به تشریح و بررسی این مسئله در ادامه پرداخت.

با توجه به قانون مدنی که مبنای قوانین و مقررات مربوط به ارث در کشور ما است، دو عامل اصلی موجب انتقال میراث هستند: نسبت و سبب.
نسبت به رابطه‌ای خونی اشاره دارد که از تولد به وجود می آید؛ به عنوان مثال رابطه بین پدر و مادر با فرزند.
اما سبب به رابطه‌ای خویشاوندی ناشی از ازدواج اشاره می کند.

سوالات پر تکرار

  1. البته، همانطور که گفته شد، تصرف عدوانی در ملک مشاع بدون اجازه شریک، بدون داشتن وصف کیفری مجرمانه است و فقط با ارائه یک دادخواست و پیگیری آن از طریق دادگاه‌های حقوقی، می‌توان تقاضای رفع تصرف عدوانی را داشت.
    در بخش‌های بعد، نحوه شکایت و رسیدگی به ادعای تصرف عدوانی در ملک مشاع نیز توضیح داده خواهد شد.
    بنابراین، تصرف در ملک مشاع بدون اجازه شریک نیز، می تواند نوعی تصرف عدوانی باشد.
    به عنوان مثال، زمانی که یک آپارتمان به صورت مشاع توسط دو نفر خریداری شده است، هر یک از شرکا دارای حق مالکیت در تمام اجزای آن هستند و در صورتی که یکی از آنها بدون رضایت دیگری در آن ملک سکونت کرده و به این ترتیب، جلوی تصرف دیگری را بگیرد، تصرف او از نوع تصرف امانی نبوده، بلکه عدوانی است.
    به طوری که قبلاً ذکر شده است، مجازات تصرف عدوانی در مالکیت مشترک، تنها زمانی اعمال می‌شود که یک شخص ثالث غیر از مالکان مشترک به طور سرقتی دخالت کند.
    به دلیل اینکه ارث برای وراث مشترک در معامله‌ای ناخواسته ایجاد می‌شود، نمی‌توان مجازاتی را برای وراث به دلیل تصرف در مالکیت وراث درخواست کرد.
    قبل از بررسی جرم تصرف عدوانی در ملک مشاع و مجازات آن، بهتر است ابتدا به توضیح مفاهیمی همچون "تصرف عدوانی" و "ملک مشاع" بپردازیم.
    به طور خلاصه، تصرف عدوانی به معنای غصب کردن مالکیت غیرقابل انتقال شخص دیگر، از جمله زمین، خانه، باغ و غیره است، بدون رضایت مالک یا متصرف آن و با استفاده از زور و اجبار.
    در این حالت، فرد تصرف کننده مانع از اعمال تصرفات مجاز می‌شود.
    با استناد به قوانین آیین دادرسی مدنی، روش برخورد با اختلافات عدوانی در مورد ملک مشاع، خارج از تشریفات مذکور در قوانین است و دادگاه حقوقی به عنوان مرجع برای رسیدگی به این نوع اختلافات می‌باشد.
    رسیدگی به اختلافات مربوط به ملک مشاع که در حوزه آن قرار دارد، یکی از وظایف اصلی دادگاه‌های مشتمل بر مال‌های غیرقابل انتقال می‌باشد.
    به عنوان یک مثال، فرض کنید دو نفر به صورت شریک یک ملک را خریداری کرده و حیاط و پشت بام این ملک، به صورت مشترک به هر دوی آنها تعلق دارد؛ اما یکی از شرکا یا فردی ثالث بدون رضایت آنها، قسمتی از این ملک مشترک را تصرف می‌کند و امکان استفاده از آن را برای دیگران سلب می‌کند.
    در این حالت، می‌توان از فعل عدوانی در ملک مشترک صحبت کرد و در بخش‌های بعد، به بررسی موارد مجازات این عمل جرمی و نحوه شکایت از آن، خواهیم پرداخت.
    با توجه به اهمیت حق مالکیت در نظام حقوقی ایران، قوانین کشور ما حاکمیتی بر روی تصرف در ملک دیگران تحت هر گونه عدوان و استفاده ناقص از قدرت اعمال نموده و برای جلوگیری از تصرفات غیرقانونی و ناعادلانه، مجازات‌های منصوب شده است.
    بنابراین، برای جرم تصرف عدوانی، به جنبه‌های حقوقی و جنایی آن توجه می‌شود و می‌توان به طور همزمان شکایتی علیه فرد متخلف و مجازات متصرف را درخواست کرد.
    یکی از رخدادهای جرم تصرف عدوانی در ملک مشترک، زمانی رخ می‌دهد که یکی از شرکای یک ملک مشترک، به طور ناخواسته و با قوت، مال مشترک را به تصرف خود درآورد و با این کار، سایرین را از استفاده از ملک مشترک بازدارد.
    همانطور که می‌دانیم، تفاوت بین مال مشترک و مفروز این است که در صورتی که یک مال هنوز مشترک باشد، تمام شرکا در هر بخش از آن مال حق دارند و اگر فردی بدون اجازه آنان، در آن مال به تصرف جسمی بپردازد، شرکا می‌توانند اعتراض کنند.
    زمانی که یک فرد دار فانی می‌شود، ترکه او به ورثه‌اش منتقل می‌شود و همه آنان، طبق ضوابط و مقررات، در اموال وی حق مالکیت دارند.
    بنابراین، قبل از انجام مراحل تقسیم و میراث و تقسیم مالیاتی، هیچ کس دیگری نمی‌تواند به تنهایی و بدون اجازه دیگران در ملک ورثه‌ای متوفی مداخله و اقدام کند.
    در صورتی که این چنین اتفاق بیفتد، می‌توان به رفع تصرف غیرمجاز وی در مالکیت متوفی درخواست کرد.
    چگونه می‌توان از تصرف غیرقانونی در ملک مشاع شکایت کرد؟شکایت از تصرف غیرقانونی در ملک مشاع به صورت حقوقی از طریق تهیه یک نمونه دادخواست رفع تصرف غیرقانونی از ملک مشاع صورت می‌پذیرد.
    سپس مدعی می‌تواند با ارائه این دادخواست به دادگاه، از طریق دفاتر خدمات قضایی الکترونیکی، اقدام به پیگیری این موضوع نماید.
    این مراحل می‌تواند با پرداخت هزینه دادرسی همراه باشد.
    نکته قابل ذکر این است که این شکایت هم علیه همکاران در ملک مشاع و هم علیه اشخاص غیرشریک در نخستین پنجره زمانی طرح می‌شود.
    در توضیحات برای مفهوم "ملک مشاع و تفاوت آن با ملک مفروز"، بایستی گفت که "اموال مشاع" به معنای اموالی است که چند نفر به عنوان مالک در آن دخیل هستند و می‌توانند حقوق مالکیت خود را در آن پیاده سازند.
    این اموال مشاع ممکن است به طور قهری به افراد منتقل شود، به عنوان مثال در زمانی که شخصی درگذشته و ملکی که به صورت مشترک بود به ورثه‌اش منتقل می‌شود.
    گاهی اوقات هم املاک مشاع، به تمایل افراد حاصل می‌شود، به عنوان مثال در زمانی که دو یا چند نفر اقدام به خرید یکی از املاک می‌کنند و هرکدام تنها قسمتی از آن را به مالکیت خود در می‌آورند.
    بنابراین، برای پاسخ به این سوال که آیا استيلایی که در یک ملک مشترک صورت می‌گیرد جرم است یا خیر، باید گفت که به‌طور خلاصه، استيلایی که در یک ملک مشترک به وسیله اشخاص ثالثی انجام می‌شود به‌عنوان یک تصرف عدوانی تلقی می‌شود.
    با این حال، اگر شرکای مالکان مشترک به صورت بی‌اختیار ملک را تصرف کنند، آنها به عنوان جرمی محسوب نمی‌شوند.
    در ادامه، رای توافقی مذکور نیز ارائه خواهد شد.
    قرار است در پاسخ سوال آیا تصرف عدوانی در ملک مشترک یک جرم است یا خیر، ضرب‌الاجل بگذاریم که بسته به شرایط واقعی، این تصرف بصورت عدوانی است یا خیر.
    تصرف عدوانی به معنی تصاحبی است که توسط اشخاص ثالث در ملک مشترک انجام می‌شود.
    با این حال، اگر شرکای مالکان مشترک به صورت اجباری ملک را تصرف نمایند، این عمل به عنوان یک جرم محسوب نمی‌شود.
    در ادامه، راهنمایی‌های تصمیم‌گیری مناسب در این زمینه ارائه خواهد شد.

نتیجه گیری

در این مقاله به بررسی مسئله انتقال میراث به فرزندخوانده پرداختیم.
همانطور که در قانون مدنی کشورمان ذکر شده است، ارث بردن از دیگر اقارب مربوط به عروس و داماد و برعکس امکان‌پذیر نمی‌باشد.

بنابراین، قرآن نیز فرزندانی را که به خوانده‌شوند و ارتباطی دیگری با پدران حقیقی خود ندارند، به عنوان فرزندان واقعی خود تشخیص نمی‌دهد.
ماده 15 قانون مزبور نیز به منظور حمایت مالی از فرزند خوانده، سرپرستان مکلف را با نظر سازمان، به نفع کودک تحت سرپرستی، با بیمه عمر ارثیه تعیین می‌کند.

در این صورت، پس از فوت سرپرست، وجه بیمه عمر به عنوان ارث به طفل پرداخت می‌شود و تأثیری در میزان سهم الارث او خواهد داشت.
به همین دلیل، در سندی رسمی ارث فرزند خوانده مورد تأیید قرار نمی‌گیرد و سهم الارث برای او به صفر می‌رسد.

در کشورمان، یک نهاد برای حمایت از کودکان و نوجوانان بی‌سرپرست و بدسرپرست وجود دارد که به آنها کمک می‌کند.
قوانین حمایت از این کودکان شرایط و شرایط مربوط به فرزندخواندگی را مشخص کرده است.

با توجه به این تبعیت از فقه اسلامی، عدم تشخیص رسمی ارث فرزند خوانده و عدم تعیین سهم الارث برای کودکانی که به عنوان سرپرست قبول می‌شوند، از ماهیتی است که از فقه اسلامی نشأت می‌گیرد.
لذا، ارث فرزند خوانده در سندی رسمی مورد تأیید قرار نمی‌گیرد و سهم الارث برای او به صفر می‌رسد.